نگاهی متفاوت به اسرار و روابط جذاب رمان های عاشقانه
به گزارش مجله عطر یاس، برخی عشق را منشا و ماهیت همه چیز می دانند و برخی بخشی از زندگی. جزو هر کدام از این دو دسته که باشید نمی توان انکار کرد که هر چه به عشق مربوط است برای بیشتر آدمیان جذابیت های خاص خودش را دارد؛ از جمله ادبیات و رمان های عاشقانه.
در این مقاله سه رمان عاشقانه بسیار جذاب را به شما معرفی نموده ایم و خلاصه ای از آن ها راب برایتان نوشته ایم تا اگر دلتنگ جهانی کتاب های عاشقانه هستید، بتوانید با چند انتخاب خوب این دلتنگی را رفع کنید و سرکی به جهانی روابط زیبا و راز آلود عشق بزنید.
- چشم هایش
استاد ماکان نقاش مرده است؛ مردی که به دلیل مخالفت با حکومت دیکتاتور زمانه اش تبعید می گردد و بعد هم بی سر و صدا می میرد. خبر مرگ او که به شهر می رسد، قرار می گردد نمایشگاه نقاشی هایش را بر پا نمایند. در این نمایشگاه و بین آثار مختلف استاد ماکان، یک تابلوی نقاشی هست که چشم هایش نام دارد. این تابلو تصویری از زنی بسیار زیبا است که اعضای صورت او جز چشم هایش محو و غیر قابل تشخیص هستند. طولی نمی کشد که این تابلو نظر عده زیادی را به خودش جلب می نماید و کم کم حدس و گمان ها درباره هویت این زن آغاز می گردد. عده ای او را معشوقه استاد می دانند و عده ای با ادعای مجرد بودن او این فرض را رد می نمایند.
روایت داستان چشم هایش از 10 سال بعد و تحقیقاتی که راوی داستان برای کشف هویت زن مرموز تابلوی استاد انجام می دهد، آغاز می گردد. طی این 10 سال زنان زیادی ادعا نموده اند که این تصویر متعلق به آن هاست و استاد عاشق آن ها بوده؛ ولی همواره یک پای این حرف شان لنگیده است تا اینکه زنی بین بازدید نمایندگان اثر استاد دیده می گردد که به نظر می رسد؛ همان زن است و اسرار استاد ماکان مبارز را در سینه اش پنهان دارد.
آنچه تا اینجا گفتیم توضیح مختصری از داستان شاهکار عظیم علوی، کتاب چشم هایش است. این کتاب با اینکه در سال 1331 نوشته شده است؛ لحنی بسیار امروزی و روان دارد و به دلیل کشش داستانی بالا و روان خوانی آن تا کنون بارها تجدید چاپ شده و در دسترس نسل های جدید قرار گرفته است.
رمان عاشقانه چشم هایش نه تنها زیبایی قلم عظیم علوی برای خلق یک اثر ادبی را نشان می دهد؛ بلکه اثری است برای آنالیز برخی ابعاد جامعه شناختی دوران این نویسنده که بخشی از آن به آنالیز جامعه روشنفکری آن موقع اختصاص دارد. این کتاب امروزه به صورت نسخه چاپی، کتاب صوتی و نسخه الکترونیکی در دسترس علاقمندان قرار گرفته است. داستان صوتی چشمهایش با صدای آرمان سلطان زاده خوانش شده است تا کسانی که از شنیدن قصه ها لذت می برند، بتوانند از این اثر استفاده نمایند.
- ملت عشق
اللا روبینشتاین، یک همسر وظیفه شناس و یک مادر نمونه است. او برای سال های متمادی خانه دار بوده؛ وظایف خانه داری و نگهداری از فرزندانش را به طور تمام و کمال انجام داده و حتی گاهی وقت ها وسواس زیادی از خودش نشان داده است. شوهرش یک دندانپزشک پیروز است و فرزندانش هم هر کدام به اندازه خودشان پیروز هستند. اللا در زندگی اش تقریبا همه چیز دارد؛ اما اصلا شادمان نیست. او مرتب خودش را به خاطر بیش از حد محتاط بودن، سر به زیر و خجالتی بودن سرزنش می نماید؛ تا اینکه بعد از سال ها تصمیم می گیرد کاری را که همواره به آن علاقه داشته است، از سر بگیرد؛ ویراستاری.
اللا آغاز به همکاری با یک آژانس ادبی می نماید و کتابی برای ویراستاری به دستش می رسد که زندگی اش را متحول می نماید. این کتاب نوشته مردی به نام عزیز زاهارا است و رمانی درباره شمس و مولانا است. کتابی سراسر عشق و معرفت که اللا را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد. کم کم نامه نگاری های او با عزیز آغاز می گردد و این مکالمات جرقه های یک عشق عظیم را تشکیل می دهند.
کتاب ملت عشق نوشته الیف شافاک، یک رمان عاشقانه با دو داستان هم زمان است؛ شافاک کتاب را با داستان اللا آغاز می نماید و لا به لای داستان او صفحات کتاب عزیز را هم می آورد؛ بنابراین شما شاهد دو روایت جذاب عاشقانه خواهید بود.
ملت عشق بعد از انتشار خیلی زود به فهرست کتاب های پر فروش در سراسر جهان اضافه و به زبان های مختلفی ترجمه شد. نسخه فارسی این اثر را ارسلان فصیحی ترجمه نموده و فایل صوتی آن که توسط پروین محمدیان گویندگی شده است قابل دانلود برای کسانی است که دوست دارند داستان مولانا و شمس تبریزی در کتاب صوتی ملت عشق را با روایت زیبایی بشنوند و از اسرار آن باخبر شوند.
- من او را دوست داشتم
آدرین و کلوئه زن و شوهر هستند و دو فرزند دارند. روزی آدرین چمدانش را جمع می نماید، پیش کلوئه می آید و از او معذرت می خواهد چون معشوقه ای دارد و میخواهد برای آغاز یک زندگی جدید پیش او برود. او به کلوئه و فرزندانش می گوید اشتباه نموده و بعد می رود.
حالا کلوئه با دو فرزندش تنها مانده و در شوک به سر می برد؛ پدر شوهرش پی یر که از ماجرا با خبر شده است؛ عروس و نوه هایش را به کلبه ییلاقی شان دعوت می نماید تا بلکه بتوانند کمی خودشان را آرام نمایند. کلوئه و بچه ها نزد پدر و مادر پی یر می فرایند و با اینکه کلوئه کوشش می نماید چیزی بروز ندهد و به زندگی عادی اش ادامه دهد؛ اما این کار برایش سخت تر و سخت تر می گردد. حالا او احساس بی ارزش بودن و شکست خوردن دارد. در این میان پدر شوهرش آغاز به صحبت با او می نماید تا بتواند او را دلداری دهد و در خلال حرف هایش رازهایی از زندگی شخصی خودش تعریف می نماید؛ چیزهایی مثل اینکه خود او نیز مرتکب اشتباه شده و خیانت نموده است. گفتگوی بین این عروس و پدر شوهر پر از سوال ها و جواب هایی است که می تواند درس های زیادی به خواننده بدهد؛ درس هایی که بخشی از آن برگرفته از زندگی واقعی نویسنده است.
آنچه خواندید بخشی از رمان زیبای من او را دوست داشتم نوشته آنا گاوالدا است که یکی از پر فروش ترین رمان های معاصر به شمار می رود. درباره این رمان عاشقانه بیشتر بدانید. داستانی پر تب و تاب درباره انتخاب بین ماندن یا رفتن و تبعاتی که به دنبال دارد. این کتاب که به زبان فارسی هم ترجمه شده است، با ترجمه الهام دارچینیان در دسترس علاقمندان به رمان های عاشقانه ملل قرار گرفته است.
منبع: فرارو